شوهرم و برادرشوهرم نیستن رفتن جایی تا فردا نمیان
جاریم حالش خوب بود وقتی رفتن یه خورده اومد نشست و بعدش گقت حالت سرماخوردگی دارم میرم ک بچت وا نگیره
از عصر تا حالا دسشویی نتونستم برم بچم تنهاس کسی پیشش نیس دسشویی هم بیرونه میترسم
حالم بهم میخوره از شوهر خر نفهممم