يا اگه داري خيلي بي انصاف و سنگ دلي
هيچ حكمتي تو كارات نبود هيچ امتحان الهي هم در كار نيست
ته غم، فقط غم بزرگ تره. ته اين زندگي هم مرگ
هيچوقت نشد.. پس حق نداري بگي چرا ازت زده شدم
هيچوقت سزاوار ارامش و خوشي نبودم؟ يعني يه ذره سلامتي و حال خوب حق من نبود؟
واقعا به خودت ميگي مهربون و رحمان و رحيم و فلان و بيسار؟ چطور مهربوني در حاليكه با تمام بي رحمي اين سرنوشتو برام ساختي... شايد هم حواست به همه بنده هات نيست و از عهده همه ي اين دنيا و ادما و جهان بر نمياي وقت نميكني يا از دستت كاري بر نمياد؟ شايد هم قدرتي نداري و فقط تنها كاري كه ازت ساخته است اينه كه يكي رو توي فلاكت بندازي و فقط به عذاب كشيدنش نگاه كني..