شوهرش املاکیه تو یه شهرستان کوچیک دوتا بچه هم داشت بچه هاشو مامانش نگه میداره سالی دوبار میاد ایران شوهرشم سالی یک بار میره یک ماه میمونه پیشش تو خوابگاه
طفلی بچه هاش داغون شدن اینقدر گریه کردن
یه سری مامانشو دیدیم میگفت شوهرش هرچی درمیاره میفرسته براش اینقدم درساش سنگینه لباساشو وقت نمیکنه بشوره و میندازه دور درکل همشون اینقدر قیافه میگیرن از مامان و خاله هاشو و زنداداششو شده افتخار کل فامیلشون چند وقت پیش دانشگاشو چک کردم از نظر ایران معتبر هم نیست