یکی از پسرا دانشگاه جدیدا ابراز علاقه کرده البته مستقیم نه دو هفته پیام میداد بعد گفت هم رو بیرون ببینیم اینم بگم دانشگاه زیاد نمیاد چون بیشتر موریت هست اینم بگم ۲۵ سالشه بار اول که باهاش رفتم بیرون ساعت ۷ بود در حد نیم ساعت بعد دستم رو گرفت گفتم بدم میاد گفت عادی هست دستم رو ول نکرد بار دوم و سوم هم باز دستم رو گرفت چند بارم گفته عکس یهویی بده که گفتم نه گفته باشه دیگه نگفته چیزی بعد چندین بار از خانوادش گفته یا از خانوادم پرسیده خودشم هی تو حرفاش میگه همه چی دارم بجز زن ها بچه خیلی دوست دارم بهش یکبار گفتم سنتی ازدواج کن گفت خوشم نمیاد الان واقعا قصدش رو نمیفهمم گفتم رفیقم میخواد ببینت گفت باشه بیاد ببینه ولی فعلا نگو من و تو چی هستیم گفتم دوست معمولی هستیم دیگه گفت خب باشه هر چی تو بگی
یک میخوام بدونم بزارم دستم رو بگیره یا نه
دو نمیفهمم قصدش چی هست چون مستقیم نمیگه
اینم بگم عکس خواهرش رو دیدم خانواده بازی هستن یعنی خواهرش خیلی بروز بود واسه همین افکارش باز هست ولی من یکم بسته تر از اونم