2777
2789

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

عزیزم خودتو بزار جای مامانت

همسایه زنگ بزنه که بیا دخترت پسر اوورده خونه. چقدر تو راه لرزیده و دعا کرده که اشتباه باشه

بیاد ببینه پسره بالاتنش لخته! شمام که حتما لباس مناسب تنت نبوده

خوب خدایی چه فکری میکنی؟ که میخاستن فیگور ببینن؟؟؟؟!!!!!

اون همسایه چی؟ اونم فکر کنه برا فیگور دیدن ؟

همسایتونو دیدید و باز تعارفش کردی تو خونه؟؟؟


ببین هممون از این اشتباهات و بد شانسیا داشتیم.

حداقل یکی دو سال زمان میبره تا اوضاع عادی بشه.


من تو سن ۱۴ سالگیم برام حرف در اووردن . خدا شاهد حرف بود نه واقعیت.

تا ۴۰ سالگی اینو مادرم میکوبید سرم و هیچ وقت باور نکرد چیزی نبوده.

مادر شما که دیگه واقعا حق داره.


به جای غصه خوردن سفت و سخت درستو بخون و موفق شو.

تمرکزتو نزار رو اتفاقی که افتاده


عزیزم خودتو بزار جای مامانت همسایه زنگ بزنه که بیا دخترت پسر اوورده خونه. چقدر تو راه لرزیده و دعا ک ...

عزیزم شما دقیقا حقیقت رو میگین و حرفی نیست که بزنم

دقیقا درست میگین

منم همین کارو میکنم

ولی من ناراحتیم فقط بخاطر مامانمه که دیگه منو،دوست نداره

سر اینکه که خواهرم روزی هزار باررمیاد میگه بهم ما به تو هیچی اهمیتی نمیدیم

تو برای ما مردی

تو دیگه عضوی از این خونه نیستی

این تحقیر ها این حرفا منو نابود میکنه

اشتباه بزرگی مرتکب شدم روزی نشده حالم خوب باشه روی نشده خواب خوش نداشته باشم به خد نشده تا کی باید بپردازم فیمتشو آخه

عزیزم شما دقیقا حقیقت رو میگین و حرفی نیست که بزنم دقیقا درست میگین منم همین کارو میکنم ولی من ناراح ...

عزیزم. من برام حرف در اووردن.

بعد اینققققدر من خجالت میکشیدم و خام بودم که حتی بلد نبودم برم یه قران بیارم دست بزارم روش بگم دروغه. این پسر سیاه بی ریخت میخاست بامن دوست بشه محلش نزاشتم عقده کرده حرف در اوورده.

خدا ازش نگذره تا قیامت.

مامانم خودش اومد گفت همین امشب خودکشی کن تا ننگت پوشیده بشه.

خواهرم چپو و راست میگفت الهی زیر خاک بری باعث ننگمون شدی...

مگه ولم میکردن؟

وای خدا که من چقققققدر گریه میکردم و خدارو صدا میزدم ...

دیگه هر مسئله ی پیش میومد مامانم میگفت تو که از ۱۵ سالگی کارت دا... بود ... جگرم آتیش میگرفت خود زنی میکردم...



من گذروندم این روزارو.

فقط بچسب به درست . بخون خودتو نجات بده.


عزیزم. من برام حرف در اووردن. بعد اینققققدر من خجالت میکشیدم و خام بودم که حتی بلد نبودم برم یه قران ...

جدی میگیی ؟؟؟؟

ببین خانکاده ما خیلی اوپن مایند جدی میگم

یعنی مثلا من رفتم به بابام گفتم دوست پسرم دارم

گفت عیبی نداره طبیعیه

در کنارش ادم رو درک میکنن در کنارش هم مراقبم هستن در کنارش حق میدن در کنارش محدودیت ها شونو هم دارن

ولی این درک شعور بیشتر از طرف بابامه تا مامانم

مامانم اوقتدر نیست مامانم اذیت میکنه خیلی

جدی میگیی ؟؟؟؟ببین خانکاده ما خیلی اوپن مایند جدی میگم یعنی مثلا من رفتم به بابام گفتم دوست پسرم دار ...

اره بخدا

راه حل و اخرت فقط اینه که درستو بخونی و خودتو از این طریق ثابت کنی.

بابات از جریان خبر ندارن و گرنه صد پله بدتر برخورد میکردن.


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز