افرین به درک بالات
من اسغالامو جلو در میزاشتم
مادر شوهرم میرفت میگشت از توش یه چیزی پیدا میکرد
منم بعدا متوجه میشدم
خیلی وقتا اشغالامو میبرم میزارم جلو داره همسایه که نتونم بگرده
بعد به دروغ میگفت گربه پاره کرده من جمعشون کردم
چند بار تو روش گفتم دنبال چی میگردید تو اشغالای ما