باورم نمیشه
اخرین تاپیکم که درخواست تعلیقی بود برا فروردین 403هستش
اون زمان هرثانیه حس میکردم الاناس که قلبم وایسته
تو زندگی که باعشق شروعش کرده بودم به مشکل خوردم و تا پای طلاق رفتم
چقدر گریه کردم چقدر افسوس خوردم چقدر التماس کردم که درست شو من عاشقتم
که عوض شو منم دیوونه منننن!!
نشنید ووقتی شنید که من دلمو چال کردم و درخواست طلاق دادم
چه شبا که ازشدت فشار عصبی کارم به بیمارستان کشید
نمیدونم چیشد نمیدونم چقدر دلم بزرگ شد
که بعد چندماه دوباره بهش اعتماد کردم
برگشتم به زندگی و اون عوض شد...ناخواسته باردارشدم و شاید به برکت حضور دخترمون بود که زندگیم ازاین رو به اون رو شد و حالا دخترمن ۱۰ماهشه و خداروشکر تو یه خونه زندگی میکنه که ارامش توش برقراره
نمیگم اصلا بحثی نیست اختلاف نظری نیس ولی اگه هست طبیعیه و زود حل میشه
انقدر بعضی تاپیکام حالمو بدمیکرد که حذفشون کردم
این تاپیکم برا دل خودم زدم و اینکه چندتا از دوستای اون زمانم تو سایت بودن که تو خصوصی بهشون پیام دادم امیدوارم هنوز توسایت باشن ودوباره حرف بزنم باهاشون🌹