قطعا همه ما این لحظات رو تجربه کردیم ، اگه میخاید میتونید داستانتون رو تعریف کنید که هم من و هم بقیه بخونیم و یکم دلمون گرم بشه که قرار نیست همیشه وضعیت اینجوری بمونه میتونه شکست عشقی مالی و هر چیزی باشه ممنون میشم از تجربيات خودتون بگید
🔻یادداشت 🔻 آنهایی که موهای صاف دارند فر میزنند و آنها كه موی فر دارند مویشان را صاف میكنند ...عدهای آرزو دارند خارج بروند و آنها كه خارج هستند برای وطن دلشان لك زده و ترانهها میسُرايند...مجردها میخواهند ازدواج کنند متأهلها میخواهند مجرد باشند! عدهای با قرص و دارو از بارداری جلوگيری میكنند و عدهای ديگر با قرص و دارو میخواهند باردار شوند!لاغرها آرزو ﺩﺍﺭﻧﺪ چاق بشوندو چاقها همواره حسرت لاغری را میكشند شاغلان از شغلشان مینالند بیکارها دنبال همان شغلند فقرا حسرت ثروتمندان را میخورند ثروتمندان دغدغهی نداشتن صفا و خونگرمیِ فقرا دارند؛ افراد مشهور از چشم مردم قایم میشوند مردم عادی میخواهند مشهور شده و دیده شوند! سیاهپوستان دوست دارند سفیدپوست شوند و سفیدپوستان خود را برنزه میکنند ...و هیچکس نمیداند تنها فرمول خوشحالی این است: "قدر داشتههایت را بدان و از آنها لذت ببر"متاسفانه لذت بردن از زندگی رو یادمون ندادند موقع کار به تفریح و استراحت فکر میکنیم و موقع استراحت به کار فکر میکنیم از گرما مینالیم و سرما فرار میکنیم در جمع از شلوغی کلافه میشیم و در خلوت از تنهایی بغض میکنیم تمام هفته منتظر رسیدن روز هستیم و آخر هفته هم بی حوصلگیمون تقصیر غروب جمعه است و بس ،همیشه در انتظار به پایان رسیدن روزهایی هستیم که بهترین روزهای زندگیمون هستند مدرسه دانشگاه کار حتی در سفر همواره به مقصد میاندیشیم بدون لذت از مسیر غافل از اینکه زندگی همون لحظاتی بود که میخواستیم بگذرم . قانونهای ذهنی میگویند خوشبختی یعنی "رضایت"، شکرگزاری؛مهم نیست چه داشته باشی یا چقدر، مهم این است که از همانی که داری راضی و شکرگزار باشى ...آنوقت ”خوشبختی❤️ ...!
پسری که دوستش داشتم ازدواج کرد. میدونست من میخوامش.
دورادور خبر میرسه که خوشبختن و من هربار خبری میاد آتیش میگیرم. اینقدر نشونهها بود که فکر میکردم ازدواجشون به جدایی میرسه ولی برعکس شد. اصلا باورم نمیشد.
دوست من اون وقتی که ازدواج کرده رو دیگه نباید ب فکر زندگیش باشی دوست پسرت بوده ؟
. من دور و بر زندگیش نیستم که بخوام خرابش کنم یا تاثیری روی اونا بذارم.تمام ارتباطی که باهاش داشتم رو قطع کردم. دورادور یه چیزایی میفهمم ازشون. اما فکرم درگیرش میشه و این طبیعیه. ربات نیستیم که یک شبه دستور فراموشی هزارتا امید و آرزو و احساس رو به مغزمون صادر کنیم اونم بگه چشم