تاپیک قبلیم گفتم
من زایمان کردم از حسودیش نه اومد و نه زنگ زد
فقط دعوتش کردم جشن دخترم بیاد ببینه بسوزه
بعد اونم امروز بچه دومشو زایمان کرده بود، اما من رفتم براش به جعبه هم شیرینی بردم
من مثل اونا حسود نیستم اتفاقا خوشحالم میشم از خوشحالی بقیه
خیلی سعی کرده بود از من تقلید کنه اما ناموفق بود
یه چندتا بادکنک الکی زده بودن اتاقش که دلش شاد بشه
یه اتاق داغون و دخمه هم داشت تو بیمارستان
خلاصه خیلی خوشحال شدم رفتم دیدم چخبره و در تللش برای تقلید از منن