2777
2789
عنوان

فرض کنید عروسی دختر خواهرتونه و

| مشاهده متن کامل بحث + 501 بازدید | 31 پست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من تو سایت دیدم خانوما میگن خانواده شوهر جدا باید ما رو دعوت کنن اینکه به پسر خودشون بگن حساب نیست . اگر بر اساس حرف اونا بگیم بله جدا به باباتون هم باید زنگ بزنن به خواهر خودشون بگن کافی نیست. ولی تو خانواده خودمون هرکسی به خودی،خودش زنگ میزنه میگه نه به بقیه

هرکی باهرکی راحته اون زنگ میزنه

داره باجناق بازی درمیاره حالا بگین شوهرش زنگ بزنه

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم                       ایام ب کامتون سلامتی همراهتون  لبخند رو لباتون  حل بشه مشکلاتون   برسین ب ارزوهاتون  
پس نیست؟ما هم میدونیم هست

اصلا توجه نکنید و کش ندید

به روی خودتون هم نیارید

یعنی چی آخه چه توقعی هست

درستش همون بود که به مادرتون زنگ زدن

بگید مسئول دعوتی ها خاله بوده اونم با خانم ها راحت تره بود

آماده کمک به بچه های گل و گلاب انسانی🌱🤍

مگه مادر کمتر از پدرمه؟ در حالی که عروسی دختر خواهرشم هستبابامم نره مامانمم میگه من نمیرمانوقت زشت ...

گفتم بهتر بود اگه میگفت

ولی به نظرم اصلن به دعوت نیازی نبود

نشد برای عشقمون برای این دیوانه ات سفر کنی نشد یه بار به حال من به حال این ویرانه ات نظر کنی نشد بیایی عاقبت نشد برای عاشقت خطر کنی نشد به وقت رفتنت مرا هم از نبودنت خبر کنی آرام آرام نشستی در دل من ای آشنا آرام آرام گذشتی از کنارم نا مهربان ای وای از این غم بی پایان امشب امشب با خیالت گفتم و خنداندم تورا امشب امشب مثل هر شب در خیابانم پس چرا من ماندم و ابر بی باران اگر تو عاشقی دقایقی بیا بمان اگر شکسته ای مرا هم از خودت بدان تورا به جان من بمان نبر ز خاطرت تمام آن گذشته را اگر دلت کشت فقط به دیدنم بیاتورا به جان من بیا نبر ز خاطرت تمام آن گذشته را اگر دلت کشت فقط به دیدنم بیا تورا به جان من بیا ای گل گلدان قلبم رفتنت بی خانه ام کرد ای غم درد سینه مانده دوری ات دیوانه ام کرد همچو پروانه به دورت گشتم و با من نماندی شمع من بودی و آخر در دلم آتش نشاندی آرام آرام نشستی در دل من ای آشنا آرام آرام گذشتی از کنارم نا مهربان ای وای از این غم بی پایان امشب امشب با خیالت گفتم و خنداندم تورا امشب امشب مثل هر شب در خیابانم پس چرا من ماندم و ابر بی باران 

میگه چون مرد خونه است باید اون زنگ بزنهحالم از تفکراتشون بهم میخوره


اخ اخ بابات باباااات. ازون مردای تومخیه. مادرت بیچاره.

ایکاش از قبل ب خواهرش بگه اینجور مواقع همون اول ب بابات زنگ بزنن

parasoo1989@
مگه مادر کمتر از پدرمه؟ در حالی که عروسی دختر خواهرشم هستبابامم نره مامانمم میگه من نمیرمانوقت زشت ...

چقد مامانت ضعیفه چرا نره ما با خواهرم اینجوری نیستیم اصلا دعوت نمیکنیم مراسما مثلا من میگم جمعه هفته بعد فلان جشنه دیگه اون خودش و شوهرش میان منم همینطورم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

فرداا

ومیلانو | 28 ثانیه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز