مامانم بامن خیلی بده خیلی خیلی خیلی من پشت کنکوریم روزی نیست اعصابمو خورد نکنه انقد با زبونش نیشمیزنه که انگار چاقو میکنن ت قلبم هررووووز کارشه غذا میخورم بعدش زهرمارم میکنه ک انقد میخوری شبیه فلان چیز شدی و...کلی دلمو میشکنه الانم ده بااااار پشت سر هم گفت تو اگه چیزی قبول شدی من صدبار میشینم و بلند میشم تو اگه چیزی قبول شدی من خر میشم عرعر میکنم دلم میخواد خودمو بکشم چرا مامانم اینطوریه؟چراااا من از هیچی شانس نیاوردم بخدا قلبم داره ایست میکنه انقد گریه کردم مامانم از من بدش میاد مگه ن؟همش هیکلمو مسخره میکنه قیافمو مسخره میکنه اعتماد ب نفسمو داغون کرده یه بلایی سرم اوردع ک از خونه نمیرم بیرون یکی میاد خونمون میرم ت اتاقم قاعم میشم چیکار کنم خسته شدم تصمیم گرفتم اصلا باهاش حرف نزنم حتی یک کلمه صبح با چشای اشکی بیدار میشم چون با نیش و کنایه صدام میزنه ناهار میخورم با چشای اشکی میرم سرکتابم شب میخوام بخوابم با چشای اشکی میخوابم
بنظرتون ب مشاورم بگم باهاش حرف بزنه؟اخه اشناس میترسم بد شه💔