خیلی رویایی بود خیلی خیلی محترم بود حتی چهرشو هم یادمه من معمولا تو خوابام چهره غریبه اصلا یادم نمیمونه ایران هم نبودیم خودم تو پروسه طلاقم از شمر بن ذی الجوشن دیدن عشق و محبت از همسر برام آرزو و حسرته وقتی بقیه رو میبینم که چقدر زندگیشون بالغانه است و پر از احترامه خیلی غصه میخورم من با یه کودن عقب مونده ازدواج کردم فقط عقده های خونه ی باباشو سرم خالی کرد