یه چیزی میگم خودم نتیجه دیدم
من زمانی ارزوی مرگ میکردم
شوهرم پارسال تیرماه که طلا گرمی سه و سیصد بود نصفه طلاهامو فروخت و تو بالاشهر مغازه زد
مغازه نگرفت طلا کشید بالا ما با کلی قسط و قرض مونده بودیم
حال و احوالمون خوردوخوراکمون جوری بود که هرروز ارزوی مرگ میکردیم
نصف بقیه طلاهامم بانک بود که باهاش وام گرفتیم و یجا باید تسویه میکردیم تا بتونم در بیارم چند تیکه بفروشم
مغازه رو با ضررو دویست تومن ناچیز تتمه از مغازه پس دادیم
الان اگه طلاهام بود نزدیک دو تومن بود
ببین این غصش بیشتره
خبلی از طلاهامو ریزریز جمع کردم و از خودم زدم که خونه دار بشم
ببین چقدر سخته
اوا ناامید نشدم
شوخرم برگشت سر یه کار دیگه
خودمم هرچی موند رو دوباره طلا خریدم
خودمم هنر باد گرفتم درامد زایی میکنم
هرروز سوره واقعه میزارم پخش بشه
واقعا برام معجزه شده