از اول زندگیم آدم سردرگمی بودم اصلا نمیدونم چی درسته چی غلط هزار تا کار میاد به ذهنم بعدشم هیچکدومو انجام نمیدم یه روز میگم فلان کار شروع کنم چند ثانیه بعد میگم نه یه کار دیگه رو شروع کنم الان اصلا وضعیتم دوست ندارم یه آدم بیکار بیفایده که فقط فکر میکنه البته چنتا کارو شروع کردم و به بن بست خوردم اینا باعث ناامیدی زیادم شده اینقدر فکر میکنم سردرد میگیرم من شدیدا سردر گم هستم
کسی هست مث من
البته آدم دست تنهایی هستم و باید خودم کار شروع کنم ظاهرا عامل اصلی این سردرگمی وحشتناک همین دست تنها بودنمه فک میکنم اگه کسی بود همکارم میشد اینجور نمیشدم