مادرشوهرم مرتب پیش شوهرم حرف میزنه

وای ول کن هنوز اون حرف خواهر شوهر رو تو حضم نکردی هر چی میشه برمیگردی به این موضوع

دغدغه حدید تولید کن برا خودت

حق با شما

الان ببری یه خون از دماغش بیاد شما باید جواب پس بدی

بیخیال بابا چه سخت میگیری

به مادرشوهر بگید بچه مسئولیت داره

بعدشم توو این سرما چه پارکی

همه جاهای مسقف هم آلودگی هوا و آنفلوآنزا ...

توو خونه سرگرمش کنه مادربزرگ مهربونش

مادرشوهرت خودش تاکسی بگیره بره در خونشون و ببردش، چرا شما برین سراغش

ایندفعه ب مادرشوهرت مستقیم بگو اگر دخترت نیاز ب کمک داشت خودش مستقیم میگه لطفا شما از طرف خودت برنامه نریز

هر چی بوده بین خانواده ی شوهرت بوده ، پیگیر نباش از شوهرت که چی شد زنگ نزد و... از این حرفا ، شاید برای خواهرشم مشکلی پیش اومده زنگ نزده

آره

حقیقتن خواهرشوهرت زن عاقلیه ....

مادرش هم ازسردلسوزی ی چی میگه و شما باید خوشحال هم باشید که بهشون تعارف میزنید ک کمکش کنید و خودشون قبول نمیکنن ....هم احترام گذاشتی هم اذیت نشدی ....

وای مثل مادرشوهر من

سریشه.مظلوم نماعه بدجنسم هست چسب هم هست پرحرفم هست همیشه داستان برای تعریف کردن داره یه کلونی از معضلاته ولی پیرزنه کاریش نمیشه کرد باید باهاش مماشات کرد

نزدیک بود بخاطر حرفایی که از دفترچه ی خودش درآورده بود و به شوهرم زده بود و تلنبار شده بودن تو دل شوهرم من برم پی طلاق

اما وقتی فهمیدن شوخی ندارم و میرم درخواست طلاق میدم همه شون ماستهاشون و کیسه کردن.حالا جرات نداره چیزی بگه چون خونه ش هم که میریم من خودمو برای شوهرم میگیرم که فکر نکنه با هم خوبیم و دوباره شروع کنه.

چقدر سؤال تو ذهنت ، یا چقدر قضیه رو پیچیده کردی .

مادرش یا خواهرش حالا یه درخواستی کردن یا صحبت کردن ولی خب بد نظرشون تغییر کرده داداش ناراحت نیست چون خانواده شو بیشتر از شما میشناسه .

به خاطر خودت میگم هر حرفی رو یا کاری رو بزرگ نکن تو ذهنت هی خود خوری کنی که آخرش چی بشه ؟!!!

دقیقا همینه چون قبلاً هم همین تاپیک رو گفته اصل موضوع اینه استاتر ناراحت شده اون دفعه که خواهر شوهرش گفته پدرش میاد میبره حالا هر مسئله ایی میشه برمیگرده به همون و هی بالا و پایین میکنه