تا میخورد کتکش زدم با کمر بند با لگد خیلی منو بد میزد اخه یبار زده بود چشمم الانم مگس پران شده شدید جوری زدم جراعت نمیکنه بهم چیزی بگه کارم بد بود یا درس نمیدونم اماا واقعا بی گناه میزد الان بهم میگ تو لاتی گفم نه ی زنی ام ک 12سال هم پدر بودم هم مادر
اره ولی خدای ماهم بزرگ اونا هم عشق و علاقه مارو از دست میدن چه فایده داره از صبح تا شب بری کار کنی و ...
وای آره عجب نکته ای گفتی. مثل مادر من روز و شب نیست نفرین نکنه حتی رو منم تاثیر گذاشته بعضی موقع ها میگم کاش کم تر بیاد خونه یا حتی فکر بد میاد سراغم که بمیره من و مادرم راحت زندگی میکنیم بعد بابت فکرم عذاب وجدان میگیرم. ولی تقصیر خودشه همش بداخلاقی همش دعوا همش تنش نفهمید زندگی چیه. هر چی هم میگذره نمیدونم چرا خرفت تر میشن بدتر از دیروز.