صبح ها ساعت ۵:۱۵ از خونه میزنم بیرون که برم سرکار
بعد همینطوری میرم میرم میرم
ساعت ۵:۲۵ میرسم به چند تا کوچه بالاتر از خونه خودمون
بعد همیشه همین ساعت و همین دقیقه یه دختره از یکی از کوچه ها در میاد بیرون که بره سرکار
من یه جوری تنظیم میکنم که دقیقا ساعت ۵:۲۵ اونجا باشم
اون که از کوچه اومد بیرون منم میوفتم جلوش تا سر خیابون میرم
ولی یه جوری راه میرم که دختره عقب نیوفته ( ۱۰ دقیقه راهه پیاده تا سر خیابون )
محله ما نا امنه
اول صبح پر از سگ و گربه اس
یهو میبینی یه نفر مست کرده تو خیابون عربده میکشه
جای خیلی داغونیه
دلم واسش میسوزه میگم خفتش نکنن اون موقع صبح
تازه یه هفته است کشف کردم این موضوع رو
اگه دختر دارین این ظلم رو در حقش نکنید
بفرستش یه رشته رزمی