من کلا دیوونه شده بودم
همش گریه
یاس ونا امیدی
همش فکر کسایی ک از دنیا رفتن میکردم زحماتی ک بیهوده کشیدن فکرمیکردم و غصه میخوردم
خیلی لاغر شده بودم
همش میگفتم یه مریضی بدی دارم
همش منتظر یه اتفاق بدبودم گوشیم زنگ میخورد می گفتم یکی مرده میخوان بهم خبر بدن
بیرون میرفتیم قشنگ خونه ها رو مرتب میکردم میگفتم شاید تصادف کنیم.
حسرت گذشته داغونم.میکرد