شوهر من اونا رو میبینه انگار ک دیگ منو نمیشناس با مادر و خواهرش دائم شوخی میکن و کلا وقتی میخاد تو جمع چیزی توضیح بده اونارو خطاب میکن و با من کاری نداره وقت غدا کشیدن ک میشه فقط برای من غذا میکشه همین وگرنه انگار اونا رو میبین من غریبم براش نمیدونم رفتارش علت داره یا ن شما چطورن شوهراتون تو جمع باهاتون
برای من مثل همیشه ست خوبه
شوهر من خودمونم هستیم خیلی هوام داره تو جمع خانوادش بازم بیشتر هوام داره و احترام میذاره
خیلی فرقی نمی کنه
اسمم رو با اصلا صدا نمی کنه
میگه خانم
مثل همیشه که تو خلوتمون هست همونه
طلاق
برامنم اینجوریه اوایل اصلا انگارازم میترسیدحتی نگام نمیکرد بعدبهش گفتم توخونه خیلی باهمیم اونجاچرااینجوریه متوجه شدم بهش تیکه انداختن که اره توزن ذلیلی وازاین حرفا الان فقط درحدغذاکشیدن وزیادسمتم نمیاد خودش میگه نمیخوام جلوبچه هایابقیه لوس بازی دربیارم
شوهر من
تو جمع خانواده خودش اصلا محل نمیزاره به من
انگار شرم داره
با اونا هم خیلی گرم نمیگیره
سرد مزاجه البته
من اگر باهاش باشم خیلی شاد و سرحال اگر نباشم جاریم میگن اصلا یه کلمه هم حرف نمیزنه
خدایی جلو همشون همیشه میگه من زنمو از جونمم بیشتر میخوام
جلو همه خیلی احتراممو نگه میداره
البته خیلی هم شوخ هستا
حتما تو جمع خیلی ساکتی
منم قبلا همینطور بودم شوهرم تو جمع به قول تو همش دیگران رو مخاطب قرار میداد منم ناراحت میشدم
ولی الان دیگه توجهی نمیکنم
با بقیه میگم و میخندم و منم حرفی باشه میزنم
خیلی عادی شوهرم هم حس میکنم عادی تر شده دیگه نمیدونم من اونموقع حساس بودم یا شوهرم تغییر کرده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
