2777
2789

هر چی فکر میکنم یدونه خاطره خوب نداشتم

مثلا دوران دبیرستان بچه ها دستم میانداختند اسکلم میکردن 💔

رفتم دانشگاه بذترررر هم اتاقی ها به شدت اذیتم میکردن

هیچ کس باهام دوست نمیشد نهایت در حد سلام علیک از دید بقیه به شدت نچسب بودم


رفتم سرکار معلم شدم اونجا هم تنها

جز تنهایی از مدرسه مدیر رفت اداره بدگویی من و کرد اداره من و انداخت ی مدرسه روستایی با مدیر به شدت سختگیره و دانش آموز های شلوغ ....



تو خانواده که نگم هیچ ارزشی ندارم

عمیقاً

از ته قلبم دوست دارم بمیرم

برام دعا کنید لطفاً 💔🫂♥️

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

تو ی تاپیک دیگه گفتم اینجا هم میگم


هم اتفاقی تو هر شرایط براتون می افته همش خواست خدا بوده بگرد ببین چی نقطه قوته تویه خدا چی رو میخاد بهت یاد بده چ مسیری رو میخاد بهت نشون بده

چیکار باید بکنم

والا میگن باید اعداد کارمایی تاریخ تولدتو بررسی کنی و کارمای احتمالی رو پاس کنی تا درست بشه یکی میگه پاکسازی هاله و بخشش به نیازمندان یکی میگه یادگرفتن زبون تنهایی و افزایش قدرت روح منم دقیق نمیدونم یه تحقیقی بکن

کاش میشد از مردگان پرسید : آیا بالاخره رنج پایان یافت؟ 

چجوری عزیز

من آرزوم بود معلم بشم اونم نه تو شهر تو روستا وسط طبیعت بکر بعد مدرسه برم کنار رودخونه پامو بزارم اونجا گوسفندارو ببینم اومدن چرا ب اسمون بدون آلودگی نگاه کنم و بچه های روستایی ک عاشقانه و خالصانه معلمشونو دوست دارن


ولی خوب شرایط زندگی من مسیر دبگه ای رغم زد

ولی من تو شرایطم خودمو رشد دادم و پذیرفتم و هر روز با خدا حرف میزدم و میگفتم ب من نشونه نشون بده حتی شده با تکون خوردن درختات


من نمی تونم بگم مسیرتو چه جوری پیدا کن چون خدا برای هر کسی ی مسیر جدا میزاره

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز