میدونی خواهر ما شانس نداریم
هرچی افریستس شانس ماست
یه زنه افریته یبار با پدرم در ارتباط بود وقتی
فهمیدم و فهمیدم من به عنوان یه دختر که همجنس خودمو بهتر میشناسم فهمیدم عجب افریته ایه به زور پدرمو راضی کردم که دست بکشه دو سال پیش من خودم انقدر تلاش کردم و تلاش کردم که قرض ضد افسردگی سنگین میخوردم از سردردهای عصبی من بشدت مخالف نامادری هستم چون میدونم
به ریسکش نمی ارزه از اون زمان هم من دست کشیدم هم پدرم و دیگه بحثی نشد و منم تمام کارهای خونه رو به عهده گرفتم
نمیدونم شاید بگی خودخواهم وای باور کن با کفش من راه رفتن خیلی درد داره من کاریم میکنم به صلاح نه تنها خودم بلکه زندگی انجام میدم فکر همچیو میکنم