ما سال اخر یه استاد شیمی داشتیم هر جلسه بچه ها رو عشقی مینداخت بیرون از کلاس
منم جلسه های اول استرس میگرفتم گریه میکردم کادر مدرسه کلی باهام صحبت میکردن اروم شم
ولی اخر سال من و چند نفر دیگم اندخت بیرون بخاطر اینکه تکالیفو نیاورده بودیم
هیچی دیگه
همه گریه میکردن من رفتم پیش معاون چایی خوردیم باهم