خواهرم میگه شوهرش میگه با عالم ادم در ارتباطه
هرجا دامادمون نگاه کنه میگه اون معشوقت بود
به همه زناو دخترای مردم میگه ج ن
به پیر زنا شک داره
یه همسایه پیرزن دارن داماد بدبختمون میره کمک کنه خریداشو تا در خونش ببره اینم از پشت پنجره دیده
از اون روز به بعد میگه تو با اون پیرزنه ارتباط داری
میگع میترسم بیام خونه این پیرزنه تو کوچه باشه میگه بیام این تو کوچه باشه خونه نمیام تا اون بره و گرنه جهنم میشه خونم
در رو شوهرش قفل میکنه وقتی خودش میره بیرون که شوهرش کسی رو نیاره خونه
شکاک این مدلی دیدین