اول اینکه تو خونه نمیمونه همش میره تو ماشینش و الکی میچرخه کارش پروژه ایه الان کار دستش نیست ولی چندوقته سر کار هم میره حواسش پرته و هردفعه یه اسیبی میبینه میاد خونه تو فکر عمیق میره حرفای ماورایی میزنه امروز میگفت گوشواره هاتو دربیار ننداز انرژی منفی میده نمیتونه مرتب بخوابه دو سه ساعت شب میخوابه بیدار میشه غذاش خیلی کم شده اصلا فکر کارو زندگی نیست عین اخوندا حرفای معنوی میزنه ساعت ها بااینکه اصلا اینجوری نیست خودش
نماز نمیخونه اصلا بعد به من میگه تو نماز نمیخونی خونمون انرژیش بده
خانوادش خوب نیستن همش دنبال دعوان به اونا بگم کمکی که نمیکنن هیچ تازه طلبکارم میشن و بدتر زندگیمو جهنم میکنن