الان ده روزه مریض شدیم حسابی خیلی داغونم، مادرم بیچاره از شهرستان اومد دو روز ازم مراقبت کرد خدا خیرش بده🙏🏻همیشه نگرانم که مریض نشه ایشالا خدا کنه هیچیش نشه🙏🏻زن داداشمم سراغمو گرفت، اما مادر شوهرم و خواهر شوهرم با اینکه چند بار با شوهرم تماس گرفتن خواهر شوهرم میخواست خودشو دعوت کنه که شوهرم گفت مریضیم اصلا نگفت چرا؟ چیشده؟ هیچ فقط گفت باشه خدا سلامتی بده قطع کرد و رفت که رفت دیگه زنگ نزد😔اینقدر ناراحتم ازشون هی به خودم میگم یه روز به روش بیارم اما میگم چه فایده بهونه میاره که من سرم شلوغه😏😏😏خیلی دلخورم نمیدونم چیکار کنم به این چیزا فکر نکنم یا سطح توقعاتم رو کم کنم از بقیه😔😔😔مریض که میشی انگار بیشتر از قبل زود رنج تر میشی😩خدا همه مریضا رو شفا بده🙏🏻واقعا خدا هیچکسو محتاج کسی نکنه😣
جدیدا دیگه هیچکاری برای هیچ کس نمیکنم مگر کسی که خیلی خیلی خیلی نیازمند باشه اونم با درخواست خودش در حالی که همیشه پیش قدم بودم قبلا اینجوری حداقل خودمم دیگه انتظار ندارم مثل خودم باشن بقیه و احساس احمق بودن نمیکنم شمام ازشون خبر نگیر
وا مریضی طبیعیه این موقع از سال همه مریض میشن قرار نیست بیان پرستاری دارو می خوری استراحت می کنی خوب میشی نیازی به پرستاری نیست که خودشونم مریض بشن واقعا چه توقعا
مگه من گفتم بیان پرستاری کنن؟ میگم یه زنگ نمیتونن بزنن
دیگه این مریضیا طبیعیه مریضیه سختی نیست که خدای نکرده دور از جون نیاز به احوال پرسی داشته باشه دو روز دارو می خوری خوب میشی بعدم شمام مثل خودشون باش احوال نپرسیدن احوال نپرس حرص وجوش خوردن نداره
هیچوقت برو نیار تو دلت نگهدار جبران کن اونم زنه شاید عمل یا زایمان بکنه عوضش شمام خبر نگیر گلایه کرد توهم بگو کوتاهی از خودت بوده من خواهرشوهرم اصلا بهم زنگ نمیزنه مگ کار داشته باشه اونروز ازشوهرم فهمیدم میخاد چشماشو عمل کنه زنگ زد بهم تا شمارشو دیدم فهمیدم زنگ زده برا بیمه من استفاده کنه جواب ندادم
شازده کوچولو:وفاداری یعنی چه؟ روباه:یعنی اگ توی سیارت یک گل دیگه بود تو عاشق گل خودت باشی لطفا لایک نکنید