بهش کارت دادم گفتم از بقالی برام سه قلم جنس بخر
بعد دیدممم بیشتر برام اس ام اس اومده هر چی روی محصولات رو خوندم جور درنیومد این خواهرمم تجربه شکمویی و برداشتن یواشکی خوراکیارو داره
خلاصع گفتم خواهر خیلی زیاد کشیده گفت نه همینطوره فلان
بعد دیدم زیر لباسش سه عدد کاکاعو هست
گفتم بهم نارو زدی؟ گفت نه اینارو دیشب خریده بودم یادم رفته بود بهت بدم
پول قابلی خرج نشده بود از کارتم ولی بحث اعتمادو دروغگوییه
حالا دودلم نمیدونم واقعا راست میگه یا نه ولی خیلی ناراحتم خیلی
گفتم بحث پولش نیستا تو از اعتمادم سو استفاده کردی
گردن نگرفته ها همین گردن نگرفتنش بیشتر ناراحتم کرد
همت کن خودت برو خرید
بعدشم ابجیته بابا بیخیال دلش کشیده بچس
فقط یجوری تربیتش کنی این چیزا نشه عادت ب دزدی
پنهانی خوب نیس اصلا حالا یا هزارتومن باشه یا هزار میلیارد
خودت باید بهش میگفتی حالا که میری واسم خرید واسه خودتم یه چیزی بگیر
اولش خوندم یادِ خواهر خودم افتادم
خواهرم مدرسه میره و گاها پول کش میره خوراکی بخره
سن رو که گفتی پشمام ریخت!
مگه زن با این سن چنین حرکتی میزنه
من از خواهرم کوچیک ترم براش لباس، خوراکی ، آجیل ، سیسمونی ، کادوی شوهرش، همههه چی میخرم
از من که خل تر نیستی
پس بیخیال دیگه کارتت رو نده یا دادی بگو فاکتور بگیره
بچه که نیست تنقلاته دیگه
گیرم من نگفتم
اون با این سنش چرا باید اینکار کنه خیلی سلب اعتماد میشم
یبار بعد مهمونی انگشترم از تو خونه گم شد انگشتر طلا هی باعث میشه اون شکم زیاد شه
چون من مطمعنم با کارت من خریده بود یواشکی خریده بود کاری ندارم بعدش گفتم چقدر زیاد کشیده گفت ارع گفت این قیمتش اینع اون قیمتش اینع (یکم زیادتر گفت) گفتم اخه روش یچیز دیگه نوشته حتی با این حساب ک ت کفتی بازم زیاد کشیده
خلاصه گردن نگرفت بعد اینکه تنقلاتو زیر لباسش پیدا کردم گفتم خودم شب برات گرفتع بودم یادم رفته بود بدم شد سه تا دروغ
