2777
2789

یه چیز سم و وحشتناک یادم افتاد 

نامزد بودم با دوست متاهلم که فامیل هم بود و دختر خوب و مورد تایید رفتم خیابون 

مامان و بابام از اون سمت خیابون پشت سرمون میومدن میگفتن ما هم داریم برای خودمون قدم میرنیم کاری به شما نداریم راحت باشین😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐بعد هی مامانم زنگ میزد دخترم از اونور چرا میری کجا میخوای بری خرید داری چی میخوای😐😐میگفتم‌مگه نگفای کار بهت نداریمممم


اخرم رنگ زدن داره غروب میشه بسه بیاید بریم و دوستمو هم رسوتدن خونه و رفتیم😐چراااااااااا 

واقعا چرا😐🤦‍♀️ادم بهش بر میخوره.خوبه دوستم فامیله درک میکنه وگرنه ابروم میرفتتتتتتت 

نامزدم که بعد عقد فهمیدم خیلییی بد دل و شکاکه کاری نداشت که رفتم خیابون با دوستم بعد خانواده من که فکر میکنن روشن فکرن این حرکتو زدن😐😐😐 

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

یا علی😐 ببخشید🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩

من عاشقِ؛ کانروس کثیف ، زرشک پلو ، لاک های تیره ، ریاضی ، شوری نمک ، لباس های نخی ، ابر ها ، تاریخ ، گوشواره های اویزون ، فلسفه و منطق ، مژه های بلند ، ادبیات ، چای ، اسمون و هر چیزی که به اسمون مربوطِ ، زبان های مرده ، کتاب های مقدسِ ادیان وَ وسواس هستم.

عزیزم اتو دادی دستشون ، یا اینکه میخاستن صحیح و سالم تحویلت بدن به شوهرت

نه بخداااا من هیچ کاری نکردن اتو دستشون بدم هیچیییی 

تا ۱۸ گوشی هم نداشتم 

تنها خلافم این بود با گوشی بابام  برنامه رمان داشتم ومیخوندم 

بخدا هیچ کاری نکردم که اتو داشته باشم 

تازه من رو اجازه دادن تولد دوستم برم خواهرم رو ۱۶ سالشه اجازه نمیدن 

یاخداااا حالا تو تو خیابوندمیزارن من که نه😂😂

اخه بدبختی میگم اردواج کرده بودمممم 

الان که نمبزارن میگه با خودم بریم قربونت بره مامانننن😐😐

میدونم کلا روم حساسن حتی ازدواج کرده بودم مادرشوهرم و پدرشوهرم و همسرم همش مراقبم بودن حتی با مادرشوهرم و پددشوهرن رفتم خیابون دستمو گرفته بودن از تو جاده رد میشم ماشین نزنه منو🤣🤣🤣🤣میگفتن چیزیت بشه خانوادت میکشن مارو

ولی این کارا دیگه زیاده روی بخدا بیشتر بی اعتمادیه

اره دقیقاااد حس میکنی بچه هستی😐بگو بزرگ شدم بابااااا


مامانم جایی میریم‌موهامو شونه‌ میکنه همش دورم میگرده یکسره بوسم میکته مراقبه بعد من قد خرسی هستم😐🤣🤣

ابروم رو میبرهههههه

بعد میگن دختر سنگین و رنگین بعد ازدواجت برو و بیا خیابون راحت باش اما الان حرف در میارن 

بعد عقد هم نمیزاشتن برم و بیام😐🤣🤣

مامانم جایی میریم‌موهامو شونه‌ میکنه همش دورم میگرده یکسره بوسم میکته مراقبه بعد من قد خرسی هستم😐🤣 ...

تو خوبه به من میگه نگا موهاش شونه نمیکنه

😁😁😁😁😁بگو بزرگگگگ شدمممم بابا چند سالته؟؟

تو خوبه به من میگه نگا موهاش شونه نمیکنه😁😁😁😁😁بگو بزرگگگگ شدمممم بابا چند سالته؟؟


نزدیک ۲۰ سالمه😐🤣🤣

مامانم و بابام ۹ سال بچه دار نشدن و بچه ها تو شکم مامانم میمرده بعد من به دنیا اومدم کلا خیلی حساسن😐😐


ولی شورشو در اوردن دیگه دارم سرد میشم ازشون 

فکر کن عید میرفتن اعتکاف درسی مامانم ظهر ها نیومد میدیدم بوسم میکرد میرفت تا غروب که برمیگشتم😐😐😐😐😐

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز