بعدش از چندین سال زندگی مشترک و با تجربه ای که تو این سالها بدست اوردم میتونم بگم
زندگی مشترک چرتکه نیست که هر شب بشینی مهرههاش رو بشماری که «امروز من بیشتر دادم یا تو؟».
معامله هم نیست که هی ترس داشته باشی اگه یه ذره شل کنی، طرف مقابلت میپره روت و همهچیز رو میبره.
عشق واقعی اونجاست که تو بدون فکر کردن به داد و ستد، وقتی اون خستهست، وقتی حالش بده، وقتی کم میآره، میمونی و حتی بارش رو هم به دوش میکشی
نه برای اینکه بعداً بگی «من این کار رو کردم»، بلکه فقط چون نمیتونی ببینی داره اذیت میشه.
و اونم دقیقاً همین کار رو برات میکنه.
بدون منت.
بدون اینکه بعداً فاکتورش کنه.
تو از خوابت میزنی براش، از اعصابت، از وقتت، از غرورت.
اونم از خوابش میزنه برات، از غرورش، از وقتش، از اعصابش.
هیچکدومتون نمیگید «حالا تو چی میدی؟توچیکار میکنی؟کِی خوبیمو پس میدی؟»
فقط میگید: «تو خوبی؟ باشه، منم خوبم.»
چون شما محبتتون رو قرض ندادید بلکه بخشیدید
خواهر نازم که در تو رابطه دوستی یا نامزدی و... هستی
اگه تو رابطهات هنوز این حس رو داری که «اگه من زیادی بدم، اون سوءاستفاده میکنه»،
و اونم همین ترس رو داره،
پس شما دوتا هنوز همدیگه رو پیدا نکردید.
عشق واقعی ترس نداره.
عشق واقعی حسابدار نداره.
اگه الان تو رابطه این حس امنیت گرفتن و امنیت دادن(امنیت روانی) ندارید، نترسید از رفتن.
تنهایی خیلی بهتر از اینه که هر روز تو دلت چرتکه بندازی.
(البته اگه متاهلی و این حسو تو زندگی نداری نمیشی خیلی راحت رفت ولی باید زورتو بزنی که تاجایی که میشه اوضاع رو تغییر داد.)
صبر کن.
اون که واقعاً مال توئه یه روز میاد،
و تو دیگه هیچوقت نمیپرسی «من فعلان چیزو دادم، تو چی دادی؟من فلان کارو کردم ، تو چکار کردی؟»
چون اونم دقیقاً مثل تو، فقط میخواد تو خوشحال باشی حتی اگه خودش یه کم اذیت بشه.