2777
2789
عنوان

ولی من زود گریم میگیره

74 بازدید | 12 پست

یجا برا مادربزرگم یه شلوار خریده بودم 

من رنگ مشکیشو خواستم 

فروشنده رنگ کرم داده بود بهم 

من اصلا متوجهش نشدم

۱ روز بعدش بردم پسش بدم رنگی که میخوام رو بگیرم

فروشنده اخماش رفت توهم و با یه لحن بدی گفت برووو ما مشکی زرشکی نداریم


گفتم اخه خودتون رنگ اشتباهی دادین

گفت میخواستی نگیری نداریم دیگه میخواااااستی نگیرییی

انقد که طلبکار بازی دراورد و بد رفتار کرد باهام 

که بغض کردم اشکم چکید 

باصدای بغض دارم گفتم این چه رفتاریه این چه برخودیه اخه

شلوارو گذاشتم رو میزش و ناراحت اومدم بیرون😭






   متاسفانه روانم دیگه یاری نمیکنه صبوری کنم ، تذکر بدم ، یادآوری کنم یا قهر کنم که باهام درست رفتار بشه فقط دارم حذف میکنم .

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

منم مشکم در اشکمه

منم همینم با اینکه تو زندگیم زیاد سختی کشیدم ولی بازم زودرنج و دل نازکم خیلی زود گریم میگیره

   متاسفانه روانم دیگه یاری نمیکنه صبوری کنم ، تذکر بدم ، یادآوری کنم یا قهر کنم که باهام درست رفتار بشه فقط دارم حذف میکنم .

مثل من🫠انقدر زود گریم میگیره م نگوو

تورو هم همش سرزنش میکنن؟ میگن تو با این دلنازکت به نتیجه ای نمیرسی

   متاسفانه روانم دیگه یاری نمیکنه صبوری کنم ، تذکر بدم ، یادآوری کنم یا قهر کنم که باهام درست رفتار بشه فقط دارم حذف میکنم .

شاید منم بودم ناراحت میشدم گریم میگرفت 

من از اونام که بابت ساده ترینا مث ابر بهارر گریه و زاری میکنم

حالا تکلیف شلوار چیشد

تو خنکی اونور بالشتی، چایی بعدکاری، سیگار نیمه شبی، تو اولین بارون پاییزی، بوی کتابای نویی، بغل شدن وسط گریه ای، بوی خاک بارون خورده ای، تو شیرینی اولین حقوقی ، بوی خوب لباس نویی، تو بوی یاسی، آب رو آتیشی، رنگین کمون بعد بارونی، تو مجموع احوالات خوب جهانی. تو بوی رنگی؛ تو بوی چوبی؛ تو بوی کتابی؛ تو ترکیب قشنگ خاک و بارونی؛ تو مثل ته دیگ ماکارونی؛ ترکیب خفن نون و پنیر خامه ای و سبزی؛ تو مثل یه آسمون آبی با ابرای تیکه تیکه شده ای؛ تو به اندازه نوازش انگشت رو کلیدای پیانو قشنگی؛ تو مثل یه مسافرت با رفیقایی؛ به اندازه اهنگ مورد علاقم بهم ارامش می‌دی؛ تو مثل هر چی حس خوبه تو زندگی منی، تو همه قشنگی های زندگی واسه منی(لامخاطب)   خلاصه که کاربری غروب سیزده بدرتونم،قبل ترها به دلایل نامشخص تعلیق شدم و به نشانه قهر یک سالی نیومدم سایت  خواستگار ناقص العقلم پادرمیونی کرد و این شد که دوباره عضو شدم  
تورو هم همش سرزنش میکنن؟ میگن تو با این دلنازکت به نتیجه ای نمیرسی

اره الان موقع غذا دلم گرفته بود بزور داشتم خودمو نگه داشته بودم 

میگن چرا مشکلی ک پیش میاد یا دعوا میشه نمیتونی حرفتو بزنی

اخه نمیدونم بعض گلمو گرفته نمیتونم حرف بزنم اگه بزنم گریم میگیره

منم ی زمانی اینطوری بودم دل نازک وهمیشه بغض دار ولی بعد اون سختیایی که دیدم بعد اون مصیبتایی که چشیدم اشکم خشک شد دیگه.اصلا نمیتونم گریه کنم دلتنگ بچم که میشم هم نمیتونم گریه کنم فقط میریزم تو خودم واین خیلی بده بنظرم گریه کردن خودش نعمت بزرگیه ادم خودشو خالی میکنه 

گیرم که شاخ وبرگهایم را شکاندید با ریشه هایم چه میکنید🦋

یادمه یبار تو ازمون رانندگی رد شدم به سرهنگ گفتم اقا توروخدا منو رد نکن شوهرم نمیذاره برم خونه اگه قبول نشم اینبار اون اقا هم قبول نکرد زدم بغضم ترکید وگریه کردم پیاده شدم اومدم سمت ماشین شوهر روانیم شوهرم تا دید دارم گریه میکنم شروع کرد داد وبیداد که چرا گریه میکنی خنگ وفلان کلی اقا اونجا ایستاده بودن نگاه میکردن من بزور سوار ماشین کرد بماند که دلیل گریه کردنم ترس از خود روانیش بود بعد چند ماه که قهر اومدم خونه بابام ماجرارو که برا بابام تعریف کردم بابای روانی منم با داد وهوار گفت حق داره چرا گریه کردی بیا وبرا اینم توضیح بده درددلتو چقدر سخته برام گیر افتادن بین این دوتا روانی😔

گیرم که شاخ وبرگهایم را شکاندید با ریشه هایم چه میکنید🦋

اره الان موقع غذا دلم گرفته بود بزور داشتم خودمو نگه داشته بودم میگن چرا مشکلی ک پیش میاد یا دعوا می ...

منم دقیقا همینم

اصلا نمیتونم یه کلمه ام حرف بزنم

   متاسفانه روانم دیگه یاری نمیکنه صبوری کنم ، تذکر بدم ، یادآوری کنم یا قهر کنم که باهام درست رفتار بشه فقط دارم حذف میکنم .

منم ی زمانی اینطوری بودم دل نازک وهمیشه بغض دار ولی بعد اون سختیایی که دیدم بعد اون مصیبتایی که چشید ...

منم اخه تو زندگیم سختی زیاد کشیدم ، ولی همچنان اشکم زود میچکه 

انشالا مشکلات شما هم حل میشه و ناراحتیاتم برطرف میشه

   متاسفانه روانم دیگه یاری نمیکنه صبوری کنم ، تذکر بدم ، یادآوری کنم یا قهر کنم که باهام درست رفتار بشه فقط دارم حذف میکنم .

یادمه یبار تو ازمون رانندگی رد شدم به سرهنگ گفتم اقا توروخدا منو رد نکن شوهرم نمیذاره برم خونه اگه ق ...

😭😭

منم دقیقا مث شمام

اصلا نمیتونم بغض و گریمو کنترل کنم که جای مناسب تر گریه کنم

هرجا باشم همونجا اشکام میچکه 

هیچوقتم نشده کسی بخواد مانع شه مث شما فقط سرزنش شدم

   متاسفانه روانم دیگه یاری نمیکنه صبوری کنم ، تذکر بدم ، یادآوری کنم یا قهر کنم که باهام درست رفتار بشه فقط دارم حذف میکنم .

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز