جنگ خواهرم و خواهرشوهرش سر وزن بچه

کلا از مقایسه تو هر زمینه ای بیزارم

اما متاسفانه بچه هایی که با فاصله کم متولد میشن خیلی میرن تو مقایسه حتی بصورت ناخوداگاه و بدون منظور بد

اره خواهرت حق داشته اخه به مادر شوهره بگو اگه اون نوه ی توئه اینم نوه خودته چرا انقد تنگ نظری بدم میاد ار ادمایی که چشم دیدن بقیه رو ندارن اه

کاش خواهرت نمیگفت اونا فرهنگ نداشتند که هی گفتم اما خواهرتم نباید میگفت مشخصه جنگ میشه 

حق داشته 

حق داشتع ب غذا خوردن نیس وزن بچه

یعنی حالم از این حرف ها و مقایسه ها به هم میخوره خواهرت خوب کاری کرده بچه چشم میخوره

حالا برعکس پسر من قد و وزنش نرماله بچه جاریم ۶ ماه از پسرم کوچک تره ماشالله تپله اون یکی برادر شوهرم هر سری ما رو میبینه میگه اینو بدید بچه بخوره اون و بدید چقدر لاغره چقدر ضعیفه

من نمیدونم چرا نمیفهمن بچه با بچه فرق میکنه

جنسینشونم یکیه؟

مه ی رسم داریم میگیم کسی ک تازه زایمان کرده نباید بره پیش کسی ک تازه زایمان کرده میگن چله میفته رو بچه همیشه میگفتم چ رسم الکی و مزخرفی الان میبینم چقد قدیمیا عاقل بودن 

اهان خداحفظشون کنه

بعضیا اینجوری هستند دیگه ما چهار تا خواهریم همه مون قد بلند و تعریف نباشه خوشگلیم و تحصیلکرده و دو تا خواهرام دکترا دارند استاد دانشگاهند بعد دختر عمه هام به لحاظ قیافه و استایل اصلا قابل مقایسه با ما نیستند همه هم دیپلم دارند البته ارزش ادما به قیافه و قد و تحصیلات نیست میخوام تفاوت را بگم بعد مادربزرگم چون عمه هامو بیشتر دوست داشت همش تعریف اونا را همه جا میکرد بهترین هدیه ها و خوراکیا برا اونا بود از ته قلب دوست شون داشت و ما هر کاری هم میکردیم براش بازم تبعیض میزاشت بچه بودیم بغض میکردیم بزرگ شدیم پذیرفتیم و به خاطر احترام و عشقی که همچنان بهش داشتیم باهاش خوب بودیم تا فوت کرد اما دخترای اون یکی عموم محل نمیزاشتن دیگه. متأسفانه تبعیض همیشه هست‌