2777
2789
عنوان

هفته ی پیش مهمون دعوت کردم بعد اون روز گره ی بزرگی تو زندگیم افتاده

| مشاهده متن کامل بحث + 745 بازدید | 37 پست
اعتقاد داری دعا گرفتن برو باطل کن یا دسشویی سگ ماده دود کن تو خونه تا باطل بشه

نمیدونم چی شده فقط میدونم قبلا خیلی برامون دعا میگرفتن تا پای جدایی میرفتیم اما هیچ وقت نرفتم دنبال باطل کردنش همیشه سپردم به خدا که خدایا قدرت تو خیلی بالاتره خودت حافظمون باش

خیلی اتفاقات عجیبی تو کار همسرم افتاده اصلا عجیب و غریبا

اشکال نداره عزیزم ما هم از این روزها داشتیم یواش یواش عادی میشه فقط بیشتر تنش ایجاد نکن

خسته شدم بخدا

پریشب بچمو داشت میکشت با بچه لج کرده بود 

بچه ام بهانه میگرفت فقط میگفتم خدایا بچم بخوابه جو اروم بشه

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

انشالله درست میشه اما چه ربطی به مهمونی داشت ؟

منظورم اینه همه چی تا روز قبل مهمونی عادی بود 

بعد مهمونی رابطمون و اخلاق همسرم و همه چی بهم ریخته هیچی سر جاش نیست

آدم دیگه جرات نمیکنه مهمونی بره شاید اون روز اتفاقی برای اونا مشکل مالی پیش اومده باشه که بالاخره بعد مشکل مالی مسایل دیگه هم بین خانواده ها پیش میاد 

من اینجا حقیقت رو میگم نه چیزی که دوست داری بشنوی  درخواست دوستی به هیچ وجه پذیرفته نمیشود حتی شما دوست عزیز 

نمیدونم واله اخه قدرت خدا از همه قدرتا بالاتره این دعا چیه که میگند زندگی ادمو عوض میکنه

منم معتقدم هیچ قدرتی بالاتر از قدرت الهی نیست 

قبلا تو خونم دعا پیدا کردم اما هیچ وقت برای باطل کردن اقدامی نکردم فقط از خود خدا خواستم مارو حفظ کنه

 کل خونه رو بگرد زیر مبل فرشا زیر موکت اتاق خواب همه جارو بگرد بالای کابینت بالای نورمخفی کتافا توی اینستا نشون داد متاسفانه مهمون بد یهو دعارو پرت میکنه اونجاهایی که کلا فکرشم نمیکنی

آدم دیگه جرات نمیکنه مهمونی بره شاید اون روز اتفاقی برای اونا مشکل مالی پیش اومده باشه که بالاخره بع ...


عزیزم من که نمیگم کسی نره یا نیاد خونه ی ادم 

اما به صورت عجیب غریبی همسرم سرد و عصبی و بد اخلاق شده 

من خودمم حالم خوب نیست بعد اون روز اما چون فکر میکردم میخوام پریود بشم همش میگفتم بخاطر هورمون ها هست

بعد همسرم گفت چته گفتم بخاطر هورمون هام حالم خوب نیست

گفت تو بخاطر هورمون خوب نیستی پس من چی  منم چند روزه کلا از درون داغونم و حال و حوصله ندارم

دیشبم بهش چیز خاصی نگفتم حرفمو بد برداشت کرد و قهر کرد و خوابید

طرف دعایی چیزی قایم‌نکرده تو خونتون زیر فرشا پشت مثلا تو کمد دیواری لا تشکا کنار تختارو بگرد اتاق بچ ...

نه اصلا همه که خودی بودن یعنی خانواده ی همسرم با عمو و عمه اش بودن


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

خانماا

مینال | 22 ثانیه پیش

جراحی بینی

آسو404 | 4 دقیقه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز