اتفاقا برای منم پیش اومده این قضیه اما برای من خیلی تا چند جلسه خواستگاری جلو رفت و بعد سر اختلافاتی بهم خورد و توی جریان آشنایی با همسرم فهمیدم همکارشه و من بعد از عقدمون قضیه رو بهش گفتم
نه ابدا حرفی نزن من این مسائل را ازمشاوره های ازدواج پرسیدم ....
اون اقا هم حرفی نمیزنه بیخود به دلت بدراه نده
به نظرم نگو کار بدی نکردی اگر یه زمانی هم مجبور شدی بگو خواستگارم بوده یه دفعه بیرون رفتم نپسندیدم
چند سال دوست بودی نفهمیدی پسر دوسته شوهرته الان فهمیدی؟
اصلا نگو جلو جلو . اگر یه وقتی خودش فهمید هم مثل یه ماجرای منطقی با این موضوع برخورد کن بگو یه دختر خیلی گزینه های ازدواج داره یه مدت اشنا شدیم دیدم ایشون انتخاب من نیست فقط همین . بعد خیلی عادی بگو مگه تو قبل من به گزینه های دیگه فکر نکردی واسه ازدواج ؟ این خیلی طبیعیه .
اگر اضطراب بگیری میگه لابد یه چیزی بوده واقعا در ذهنت هم منطقی برخورد کن با این ماجرا تو که خیانت نکردی یه گذشته ای بوده با هدف ازدواج اخرش هم نشده خیلی عادیه
اونکه میدونم نمیاد بگه اصلا چیزی نبوده که بگه،مثلا چی بگه آخه!صمیمیم نیستن اصلا که رفت و آمدی باشه،شهرمون چون کوچیکه اکثرا همه همدیگرو میشناسن،متوجه شدم شناخت دارن رو هم واسه همین یکم حس بدی پیدا کردم
عزیزم چندتا پست بالاتر بهت گفتم که خودم چیکار کردم من چون میدونستم شوهرم دوستم داره و خیلی بهم اعتماد داره و کلا از اخلاقش آشنایی داشتم و میدونستم برخورد بدی با این موضوع نمیکنه بهش حدود قضیه رو گفتم تا همچی بینمون شفاف باشه اتفاقا از کارم هم استقبال کرد که بهش گفتم
شما ببین اخلاق شوهرت چجوریه
نه لازم نبست چیزی بگی.مبتونی فقط بگی خواستگارم بوده ولی من نخواستم.حساسیت همسرتونو زیاد نکنید.فقط همینکه بدون یه آشنایی مختصر بوده کافیه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
