من خودم روز اول ک میخواستم برم مدرسه فک میکردم امپول میزنن.. هی از دختر همسایمون میپرسیدم امپولم دارن؟؟
نصفه های راه هم فرار کردم داشتم میومدم خونه 😄😄😄😄😄😄😄😁😁😁😁
اینقدرخوشجال وخندان بودم که نگوعین این خنگادراوتحدبامیدپیداکردن دوست
بعدیه کلاهم مامانم بافته بودواسم گوشم داشت قشنگ قیافم عین خنگاشده بود
من گریه می کردم اما بعدها عاشق مدرسه شدم
یادم نمیاد😞
وای من مال خودم یادم نمیاد گریه نکردم اما پسرم خیلی وابستس مهد به زور میره من جلوی در میمونم وای به مدرسش استاتر خوب شدی بعدش
فقط،کادوهای که مامانم اینا میخریدن میبردن
انوقت معلم دربه در شده به اسم خودش میداد بهم
وقتی فهمیدم همه اونارو مامانم میگرفت اصلا شکست عشقی خوردم😁😁😁😁😁
اینو یادمه😁😁😁
واای من خیلییی خوشحال بودم همش حس میکردم قراره کللی بازی کنم همه گریه میکردن با تعجب نگاهشون میکردم
وقتی بهمون هدیه دادن و جشن گرفتن که رو ابراا بودم😍
روز اول مدرسه یادمه مقنعه نداشتم کلی گریه کردم که چرا برام نخریدن آخرش هم مقنعه کهنه خواهرم رو سرم کردن اصلا خوشحال نبودم 😟
خخخخ از اول صبح ک واس اولین بار پامو تو حیاط مدرسه گذاشتم ... همش عشقم بود ک برم دم ابخوری... ۱۰ بار‌رفتم فک کنم بزور اب میخوردم... مدیر مدرسمون ی اقایی بود گفت مگه کله گنجیشک خوردی ک ایقد اب میخوری منم با گریه رفتم پیش مامانممم...🤣کلا خیلی لوس بودم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
35 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز