بچه روهم قرارخواهرم بیاد دنبالش ببره خونه اشون
چند روز مدام میپرسه
چرا انقدر ناراحتی وتوفکری
باخودم میگم آخه من چطور بهت بگم چمه
چطور بگم بابامچه غلطایی کرده
تاپیکام مشکل بابام هست میتونید بخونید
موندم امشب چی بهش بگم
زندگیم هیچ مشکلی نداره که بخوام اونو بهونه کنم
خداخودش کمکم کنه
یچیز دیگه فکرکردم اولش
اصلا بهش نگو
خلوت بکشون ب رابطه واینا
بهش نگو.مشکلاتو سعی کن بخاطر خانواده زندگیت خراب نکنی
چیزی نگی بهش در مورد پدرت
چرا میخوای موضوع پدرت رو به همسرت بگی
نه نمیخوام بگم
ولی میدونی دلم میخواد یه جوری بهش بفهمونم که فعلا زیاد دوسندارم برم خونه پدرم
گیج ومنگ شدم موندم امشب بهش بگم چرا یکی دوماه مثل بنگا تو یه عالم دیگه ام
دیدن اون خانم هم حالم بدتر کرد انگار تواینمذوقت اخیر همه چی دست به دست هم داده منو افسرده وبدحال کنه
نیازی نیست دقیق بگی چی شده.ولی مختصر بگو مشکلی برای بابت ایجاد شده که قابل توضیح نیست و نمیخوای راجع بهش حرف بزنی چون حرف زدن درموردش اذیت و ناراحتم میکنه.
ولی واقعا با تو خوشبختم و هیچ مشکلی وجود نداره.پس بگذریم.
همین
