من و رلم که تازه با هم دوست شده بودیم ایشون پیشنهاد داده بود
شبش جنگ میشه من اول صب کلی نگران بودم سالمه حالش خوب که دیدم انلاین شد اینا بعد آشنایی فهمیدم خونه زندگیش تو منطقه نظامیه کلی نگران بودم یادمه همش حالشو میپرسیدم گفته بود قراره بره شهرستان فرداش من کل شب از نگرانیش خوابم نبرد تا رفت خیال من راحت شد
گذشت دو ماه من وقت عمل داشتم اونم میدونست
چند روز مونده بهش یهو بی دلیل بهم گفت نمیدونه دوستم داره یا نه و این رابطه رو میخواد یا نه که فهمیدم باید کات کنم و کردم من عملم به مشکل خورد و نشد ولی خب اون که نمیدونست
غمم از اینه نیومد حالمو بپرسه ببینه از عمل زنده بیرون اومدم یا نه به عنوان کسی که باهاش دوست بوده یه زمانی یا به عنوان یه همکلاسی
میدونید زنده مرده من براش فرقی نداشت
ولی من بخاطرش یه شب از استرس نخوابیدم💔