شوهرم از صبح میره هفت شب برمیگرده خونه مادرم نزدیک هست میرم ناهار اونجا یعنی اصرار میکنن بیا منم لوازم خوراکی سعی میکنم ببرم با خواهرم درست میکنیم چون مادرم چند ماهی هست تو جوونی سکته کرده و زمین گیر شده غذا با من و خواهرم هست شبا هم اصرار میکنن بمون منم میمونم شوهرم هم عادت کرده به خونه مامانم اینا گاهی میگم نکنه غلط دارم زندگی میکنم بنظرتون شب برم خونه مون؟ناهار هم برم خونمون تنهایی بخورم؟چکار کنم