حقیقتش این تاپیک خیلی خیلی کمکم کرد من ازافسردگی وتنهایی تورنجش شدیدی بودم اماحرفای شما باعث شدپاشم وانگاربعداون روز زندگیم خیلی قشنگترشد انرژی مثبت دارم بچم میاد پیشم همش تواتاق ولی شوهرم سریع میاد ک بیا بریم ومیبردش
نمیدونم امانگاراین قضیه باراهنمایی های شماداشت حل میشد ولی خودشوهرم مانع میشه واقعامن تلاشمومیکردم امااینجوری جلوم وایمیساد خودشم هیچوقت تواتاق نمیشینه بامنودخترمون
فقط بایدببردش
شکرکه خوب شدی
الان خوب شد
تو زیاد ناراحت خودتو نشون نده
جوری رفتار کن که خوشحالی
اخه مردا از خوشحالی زنا حسودیشون میشه
ولی خودتو به موش مردگی و ناراحتی بزنی محلت نمیکنه
طوری که برات مهم نیست بچه
تو هرچی بیشتر بخوای تلاش کنی کمتر به نتیجه میرسی
این بده
منم همین مشکل داشتمنمیرفتم بزور دخترممیبردن شوهرمم همینجور تو شوهرت میاد خونه باهاش بگو بخند کن اصلا از این که بچه رو میبره گله نکن یا میخاد بره
من اخراش دیگه نمیدونستم چیکار کنمرفتم یه کلاسی ک اصلا علاقه امنداشتم ثبت نام کردم با شوق از جلوشون میرفتم کلاس با اینکه اصلا علاقه نداشتم خودممبچه رو میفرستادم خونشون بد ک متوجه شدن خووم میفرستمش دیونه شدن
💔
انتظار داشتم تاپیک بزنی بگی شوهرت سرش خورده به سنگ🙂
ببخشید شوهرت شبام پیشت نمیخوابه، پس رابطه ندارید؟
