بله درست میگین
پسرهامون رو آقااا
و دخترهامون خاااانم تربیت کنیم
ولی متاسفانه بعضی پدرومادرهای این دوره زمانه خودشون به تربیت نیازدارن دیگه چ توقعی میشه داشت...
ببین من با احترام کامل شخصیت طرفو تخریب میکنم مثلا با ی نفر بحثم بشه تخریبش جوری میکنم که زار بزنه اما هیچ کس نمیتونه بگه تو چرا توهین کردی یا بی احترامی چون هیچ توهین یا بی احترامی نکردم میفهمی چی میگم؟! من خودم خیلی آدم با ادبیم حتی میشه ساکت شی رو به کسی نمیگم
عموم مهندسه بعد این منشی بوده تو اون شرکت مهندسی برگشت گفت مبینا از این دختره خوشم اومده بریم خواستگاری با بابابزرگم اینا حرف زدم علی خوشش اومده از یکی فلان رفتیم خونشون حرف زدیم قرار شد چند جلسه همو ببینن منو خواهر این خانومم همراهشون باشیم باهم اشنا شن از همون لحظه اول شروع کرد بی احترامی
درصورتی که بابابزرگم گفت ما دخالت نداریم تو زندگیتون وظیفه من اینه ی عروسی بگیرم و ی خونه در اختیارش بزارم بدم برا خودش ولی خب دختره اینجوری کرد
برگشت بهم گفت دخترا برا عموت ریدن 😮💨
منم گفتم عزیزم مثل شما زیاد هست ولی دختری ک مثل شما نباشه کم هست
بخدا تنها حرفایی که بهش گفتم
دستشو گرفتم گفتم عزیرم منو تو همسنیم اونی که راهنماییت کرده اینجوری حرف بزنی اشتباه راهنماییت کرده
گفت عارهههه دخترا برا عموت ریدن عموم قشنگ کبود شده بود دیگه گفتم دختر مثل شما که زیاد هست ولی عین شما نباشه کم هست همین
😂 نه من دختری هستم که خانوادم هرررر حرفی خانواده شوهرم بهم زدن گفتن عوض اینکه پشتم باشن گفتن ساکت شو هررچی اونا میگن درسته
هروقت بحث مون شده با شوهرم، مامانم غیرمستقیم گفته گمشو برو سر زندگیت و ساکت بشین
یعنی یبار وسط جمع خانواده خودم و خانواده شوهرم با شوهرم بحثم شد پدرشوهرم چنان سینه سپر کرد از پسرش دفاع کرد اونوقت ننه ی من عین بدبختا نشست یه گوشه گفت من از دست دخترام میخوام برم خانه سالمندان بمونم
یبارم شوهرم دس روم بلند کرده بود ننه ام برگشت گفت زبونت نگه کتکم نمی خوری
یعنی با خودم عهد بستم چنان در آینده پشت دخترم دربیام که هییییچ احدی به دخترم نگه بالای چشمت ابروعه
میدونی من بابابزرگم همون روز به بابای دختره گفت ما تو زندگیشون دخالتی نداریم من مادرم ۲۶ ساله عروس این خانوادس ی بار دخالت تو زندگیمون نکردن گفت وظیفه من اینه یه عروسی براشون بگیرم ی خونه بدم بهشون بجز خونه ای که عموم داره ولی ادم بی ادب رو نمیشه توجیح کرد عزیزم
بهش میگفتی اخه دقیقا همین مشکلو عموی منم دارن نمیتونن با خونواده عروس کنار بیان آخی کاش خوشتون میومد بیان چون عموم این چندتا از نقطه ضعفاشو میگفتی بشدت بی زارن خجالت میکشن امروزم با اکراه اومدن
عموجون حق داشتین فک کنم اشنایی تموم شد
اخه می تونست این حرفا رو مودبانه تر بگه.برادرزاده چشم وزغی و نمی دونم کسی نباید بیاد خونه ام.اینا بی ادبیه و گر نه منم دختر دارم و هم دفاع کردن از حق و حقوقشو یادش دادم هم ادب و تربیت.منم کم از خانواده یرشوهر نکشیدم.ابان به دخترم یاد دادم هر جا خواستن بهش تیکه بندازن و یا ازش کار بکشن خیلی مودبانه جوابشونو بده و زیر بار هیچ حرف زوری نره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
24 ثانیه پیش
24 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
