خیلی باهاتون خودمونی شده و این اولین اشتباهشه
۷ ماه قبل که عقد کردن لاغر بود، الان وزنش دو برابر شده و فقط میخوره.
البته توی خونهشون چیزی برای خوردن پیدا نمیشه و خسیسن، برادرشم به این زنگ میزنه میگه برام چیزی برای خوردن بیار یا ساندویچ بخر و... (حالا وضعشونم خوبه ها اما نمیره یه فلافل برا خودش بخره، داداش مادر خرج من باید خرج شکم برادر شوهرشم بده)
شاید سیستم بدنش اینجوریه
آدمها با هم متفاوت هستند
عین پسر خواهرزاده شوهرم
هرموقع میبینمش میگه گرسنه امه چی دارید یعنی نیم ساعت مونده به ناهار هم بگم تا نیم ساعت حاضر میشه میگه نه من الان گرسنه امه😑
مجبوری فوری براش چیزی آماده میکنم کوفت کنه من بچه خودمو اونقدر لی به لالاش نمیذارم این نره غول منو میبینه ادا درمیاره
ربطی به نخورده بودن نداره بعضی ها خیلی راحتن توی این موضوع ها
حرفتون خیلی زشته
وای عجب خواهرشوهری...من عقد بودم بزور نگهم داشتن خونشون،۴ماه یکسره خونشون خوردمو خابیدم هیچکی نگف چراااا..حتی نذاشتن خونه بابام برم بخدا.الانم ۴ساله باهاشون ی ساختمونم،همش میگن بیا،اگ نخورم ناراحت میشنواقعا ک اونم دیگ عضوی ازخانوادتونه
