دیشب سر یه موضوعی پیامکی با خواهر شوهرم بحثم شد البته نه بحث آنچنانی، من نمیخواستم کشش بدم سریع تمومش کردم خداحافظی کردم😣😏بعد به شوهرم پیام داده فردا ناهار خونه این بیایم خونتون، میخوام تولد پسرمو اونجا بگیرم☹️☹️☹️خوشبختانه مریض بودیم شوهرم گفت حالمون خوب نیست عذرخواهی کرد، ولی واقعا چه رویی داره، لامصب میزاشتی یه هفته بگذره بعد بیا خونه ما😐دعوا میکنه بعد میاد خونه طرف یعنی ما باهم مشکلی نداریم☹️چه پروعن😏کار همیشش همینه بخدا
جاری خواهرمم این کارو کرد بعد که خواهرم اونهمه پذیرایی کرد فرداش زنگ زد از برادرشوهرش تشکر کرد به جای زنش 😑 ولی رک بگم خیلی رو میدید که راحت میتونن از این توقعات داشته باشند .
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.