مادرم یهو دیه
پدرم مسلمان
خواب های خیلی عجیبی میبینم
اینم بگم پدرم هیچ ادرسی از مادرم بهم نمیده و ب احتمال
زیاد فک کنم مادرم مرده
من فقط ی بار ک رفتم سقاخونه شمع روشن کردم خیلی اون شب گریه کردم خیلی بخدا التماس کردم همون شب خواب ی زنی رو دیدم تو عالم خواب میدونستم اون زن مرده
اون زن لباسش و حجابی ک داشت مثل راهبه ها تو کلیسا بود
ب من از اینده پسرم گفت من ی پسر ده ساله دارم فوقالعاده باهوشه اون زن ب من گفت پسرت دانشمند میشه و یچیزای دیگه گفت
ی بار هم خواب دیدم رفتم مشهد با همین زنی ک بزرگم کرده از بچگی با مامانم رفتم مشهد من نتونستم نماز مسلمونی بخونم
اما ی گروه دیدم یهو دی بودن و دستاشون روسینه هاشون بود داشتن نماز مخصوص یهو دی ها میخوندن