درباره تاپیک پر بازدید که درباره عروس شاغل و بچه اش بود

درسته اما اون خانوم مشخص بود از اول میخواست پرستار بگیره بخاطر همین واکنش نشون داد و تربیتش هم درست نبود که پسرشو اینجوری بزرگ کرده اصلا به چه حقی خانومش رو زندانی کرده 

اگ اینجور راحت ترین کن بهتره گلم 

دقیقا من بیشتر از این جاش تعجب کردم 

و حتی خواهر شوهرشون هم از این موضوع خوشحالن 

و به دوستش هم این ماجرا رو تعریف کرده درکل حرکت هیچ کدومشون درست نبود و حرمت ها شکسته شدن یکی از دلایلی که بیش از حد با خانواده همسرم صمیمی نمیشم همینه 

البته با همدیگه خیلی خوبیم اما حتی همدیگه رو تو صدا نمی‌زنیم 

دقیقا زیادی تو هم تو هم بودن هر روز بری خونه مادر شوهر یا حتی خونه مادر خودت غذا بخوری اصلا کار قشنگی نیست خرجش ب کنار ب مرور از دیدن هر روزت خسته میشن 

دقیقا جانم 👌

اره متوجه ام باید آدم سیاست داشته باشه 

خانواده همسرم هر هفته خونه پدر شوهرم جمع میشن همه  من دو هفته نمیرم یه هفته میرم چون میبینم جاری بزرگم که متولد ۵۹ هستش و از هردو خواهر شوهرام بزرگتره چهار پنج سال  هر هفته تو دورهمی هامون شرکت می‌کنه احترام آنچنانی براش قائل نیستن  با اینکه جاریم خیلی آدم خوبیه دامپزشکی خونده تو رشته خودش فعالیت نمیکنه  شغلش معاون کل ثبت احوال استانمون هست در کل خیلی خانواده تحصیلکرده ای هستن بعد خواهر شوهرم رشته تحصیلیشو مسخره کرد تیکه میندازه گاهی بهش من تعجب میکنم همین چیزا رو دیدم که خودمو گرفتم حتی خونه پدر شوهرم میرم دست خالی نمیرم اونا هم یاد گرفتن بدون هماهنگی و دست خالی نیان 

درحالی که کلید خونه جاریمو دارن 

منظورم این بود کلا خانواده شوهر پرو هستن نباید رو بدی بهشون  و احترام خودمون رو حفظ کنیم 

اره نمونه اون خانوم که متاسفانه از کار بی کارش کردن 

جنگیدن واقعا به ضرر عروس هاست همیشه 

باید با ملایمت رفتار کنی به قولی ن سیخ بسوزه نه کباب کار خودتو بکن اما اونارو هم حساس نکن