دوستان من یه رشته فنی تو یه دانشگاه خوب خوندم. منظورم اینه که خانواده ها خیلی دوست داشتن و امید داشتن که شاغل بشم، حتی خود همسرم. ولی وقتی باردار شدم و فهمیدم دوقلو هستن، دیگه کلا کارو بوسیدم گذاشتم کنار.
دوقلوهام یک ساله بودن که دوباره آزمون استخدامی گذاشتن، منم اصلا دیگه قصد کار نداشتم، پدرهمسرم گف شما شرکت کن قبول شو، خودم بچه هاتو نگه میدارم.
کلا هم یه نفر تو کل استان ظرفیت داشت، من شرکت کردم قبول شدم، تازه محل کارمم شهرستان خانواده همسرم بود. دیگه از مرکز استان رفتیم شهرستان.
دوقلوهامو از 3 سالگی تا الان 5 ساله بی منت نگه داشتن واقعا. منم خیالم راحت بود. مادرشوهرم ماشالله جوون و باحوصله اس، میدونستم با بچه ها خوش رفتاره در کل.
البته من اصلا خودم اهل چتر شدن نیستم، هر روز از سرکار مستقیم میرم خونه خودم و همسرم بچه هارو میاره. فقط وقتی خودشون دعوت کنن میرم، در حد شاید سالی 3 4 بار فوقش.
همینکه بچه هام رو نگه میدارن من خیلی راضی ام و خداروشکر میکنم، واقعا دیگه انتظار ندارم برا منم سفره پهن کنن. در حد توان هم از مرخصیای استحقاقی و استعلاجی و تشویقی هم استفاده میکنم و هفته ای لاقل 3 روز خونه ام که دیگه مادرشوهرم زیاد خسته نشه. واقعا ممنونشم.