از تاپیک هام پیداست چقدر زجرم میداد همیشه
بخدا عذابی نمونده بود نده بهم
از فحش و ناسزا و کتک تو بارداری بگیر تا خساست و هیچی نخریدن و بچه ننه بودن و.....
چند روز پیشم سر چیزای بیخود دوشب دعوا کرد هر چی از دهنش دراومد بهم گفت
بعدش خودش هی شوخی شوخی آشتی کرد
یعنی جایی دعوت بودم همگی من یکم به خودم رسیدم رسیدم که چه عرض کنم یکم مرتب تر لباس پوشیدم و خلاصه شیک شدم چون همش به بچه شیر میدم
بعدش دورهم بودیم خونه مادرشوهرم هی شوخی میکردیم همگی و....
از اونجا برگشتنی به زور آشتی کرد
و از اون دعوا نکرده هی الکی قربون صدقم میره دعوا نمیکنه مهربون شده یکم خرج میکنه
شده مثل اون اوایل عقد
دلم یکم گرم شده ولی خب خیلی میترسم نمیدونم بهش اعتماد کنم یا نه
چیکار کنم همینطور بمونه