بازگشت افسردگی و آسنترا

مدیر استارتر

عضویت: 1400/07/20

تعداد پست: 2409

سلام خانمها من حدود یکسال پیش استرس داشتم و اضطراب بی دلیل حدود ۹ ماه آسنترا مصرف کردم و خوب شدم و قطع کردم دوباره ۵ روز اون حالتها خیلی خفیفتر برگشته و من از ترس شدیدتر شدن علائم شروع به مصرف آسنترا کزدم و بهتر شدم کسی تجربه مشابه داره یعنی این استرس و اظطراب مدام همین روند و داره ؟

1404/09/10

21:21

0 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

_نیلی_جان_

عضویت: 1401/10/15

تعداد پست: 3430

خوبه قرص میخوری بهت می‌سازه

منکه ریسپریدون و اس سیتاور مصرف کردم

واسه افسردگی و نشخوار فکری

والا تاثیری نمی‌کرد فقط می‌خوابوند منو

کاربری قبلیم تعلیق شد 🥺🚶

1404/09/10

21:22

0 نفر لایک کرده اند ...

نازی_جون_کیوت

عضویت: 1402/04/13

تعداد پست: 13428

خود به خود قطع کردی و یک دفعه؟ یا کمکم؟

من که گفتم یه بارون بزنه داغون میشم من هنوزم دلتنگ لحظه هامون میشم🖤

1404/09/10

21:22

0 نفر لایک کرده اند ...

مامان تینا

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

nirasense

عضویت: 1404/09/07

تعداد پست: 21

معمولا داروهای روانپزشکی به مدیریت و کنترل علائم کمک می‌کنند و به تنهایی درمان کننده نیستند. در کنارش، روان درمانی هم انجام بشه احتمال عود کمتر می‌شه

1404/09/10

21:23

0 نفر لایک کرده اند ...

کاررلا

عضویت: 1400/03/23

تعداد پست: 11488

بله منم همینجوریم

سالهاست مصرف میکنم

حتی دوزش رو میارم پایین حالم بد میشه

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد».. ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

1404/09/10

21:24

0 نفر لایک کرده اند ...