خیلی بیتربیت و گستاخه به مادرم فحش میده میزنه اش
به پدرم بی احترامی میکنه
لج بازی میکنه
پاشو میکنه تو یه کفش که تو هر شرایطی پدر مادرم باشن باید همون لحظه براش فراهم کنن همه چیو وگرنه جیغ و داد میکنه
دیشب داشتم بهش املا میگفتم یه اسمی تو کتابش مشابه اسم پدر شوهرم بود هی داشت مسخره میکرد پدرم اروم بهش گفت زشته کارت
شوهرمم فهمید ولی ب روی خودش نیورد
خیلی خجالت کشیدم
قبول نمیکنم که ماله سنش چون خواهرزاده های همسرم همسن و ساله خواهرمن خیلی با ادب و فهمیده هستن ابجی مثل پسرای 6ساله گدا و خیابونی رفتار میکنه ازش بپم اومده با اینکه خواهرمه.
خیلی پدر مادرمو زجر میده مادرم پیر شده از دستش
از کنترل هم خارج شده دیشب سر املا گفتن ما مداد کلی زدم رو دستاش چون حاضر جوایی میکرد جرعت نمیکنه رو حرف من حرف بزنه از منو برادرم حساب میبره اما از مادر پدرم نه
از اینده اش میترسم از جای بد سر در بیاره نتونیم جلوشو بگیریم