شوهرم دید که ۱۰ سال صبوری کردم و توی خودم ریختم . ناراحت شد اما کاملا حقو به من داد .
قبلش همیشه شرمنده ام بود و میگفت تو ببخش چیکار کنم نمیتونم عوضشون کنم . اونا همینن .
اما من خودم عوضشون کردم .
شوهرم میگفت اگه مادرم حرفی میزنه هیچی تو دلش نیست و منظور نداره . گفتم خب پس اون حرفم نزنه . میگفت دیگه این اینجوریه عوض نمیشه . اما همون آدم بعد از دعوامون دیگه خیلیی حواسش هست چی بگه چی نگه . عین آدم برخورد میکنه دیگه . منم احترامشو دارم .
حتی خواهرش هم حقو به من داد .