میدونی من خاطرع خوبی از بچگیم ندارم
مامان بابام میرفتن سر کار ..من با خاهر برادرم تنها بودیم
خودمون بایدصبحانه میخوردیم میرفتیم مدرسه
بقدری سخت گذشت که نگو ..آرزو میکردم مامانم نره سر کار
واس همین شاسد اثرات گذشته همراهمه دوست ندارم تکرار بشه واس بچم
منی که خانم خانه داری هستم البته خودم انتخاب کردم
پس وظیفمه به بچم و همسرم برسم حالا میخواد صبح زود باشه ..چطور بخوابم بگم خوب ولش کن خودش چیزی بخوره بره
اینجوری انرژی منفی بهش میدم
ممنونم عشقم ..همچین پسر شما خدا حفظ کنه واستون
ن جا داره هنوز ..سنش ۱۴ بچس
پس تا ۱۸ سالگیش ۱۸۰ میره
پسر منم کلاس اول راهنمایی 😐😂الهی بمیرم کوتاه
همش میگفت نکنه قدم رشد نکنه
الان هزار ماشالله ۱۶۷ شده
باباش ۱۷۷
خودم ۱۶۰
ولی دوتا عمو داره قد بلندن
بابای خودمم قدش بلنده
ولی داداشام متوسط
درسته ...هر کسی فکرش متفاوتع
منم چون بشدت سخت گذشت بهم نمیخام تکرار بشه واس پسرم
صبح ۷ پا میشم ..صبحانه کامل میزارم رو سفرع خودمم باهاش میخورم ..لباسش اتو زده وسایل آماده
بعد میگم من خوابم میاد میرم تو اتاق ..خودش سفره رو جم میکنه لباس میپوشه میرع ..تازگیا هم 😁😁موقع نهار شام کمکم میکنه موقع جم کردن سفره ..باور کن بهش نگفتم خودش این کارو میکنه ..به نظر خودم بچه به زحمات دست پدر مادر توجه میکنه اگه ۱۰۰ خودت بزاری..قطعن قدر دان
چقدر منی شما
شما همفقط یه پسر دارید؟
پسر من ظهرها میگه بروبخواب میزومن جمع می کنم
چایی دم میکنه
آهنگ میذاره اتاقشو جمع میکنه جارومیکشه
من هیچی نگفتمبهش
همش خودجوشه
امروز کارتشوداد بهمگفت برو خرید
