قرار بود شب ساعت ۸ بریم با ماشین دور دور حالم خیلی گرفته بود گفتم بریم بیرون حالم عوض بشه پیشنهاد خودشم بود بیاد دنبالم .حالا الان زنگ زده که دیر تر میام ده اینا داداشم ماشین میخواد با مامانم میخان برن جایی ماشین ندارم تا ده نمیتونم بیام دنبالت منم گفتم باشه پس میریم دوتایی کافه و جایی تا داداشت ماشین بیاره بعد بریم یهو عصبی شد گفت نه نیستم فردا میام دنبالت منم گفتم داری میپیچونی با رفیقات کسایی دیگه بری بیرون الکی میگی ماشین دست داداشت میخوایی بدی وگرنه می آمدی پیشم تا داداشت ماشین بیاره بعد گفت میخام ماشین بدم داداشم بعد با ماشین رفیقم برم خارج از اراک با رفیقام تا ده نمیام خاسی بیا نخاسی نیا ماشین ندارم تا ده
بهش شک دارم فک کنم میخاد با رفیقاش بره بیرون من داره میپیچونه بنظر شما چی؟
