چندماه پیش حالم باز بد شد (دارو میخورم) الان خیییییلی از نظر روحی بهم ریختم دلم میخواد فقققط بخوابم همسرم اصرار میکنه بریم سفر میگم سرده بزار عید میگه عیدم میریم اصصصصلا حال ندارم روحیم خرابه فقط دلم میخواد یه گوشه بخوابم منی که اسم سفر میومد سریع میرفتم آرایشگاه موهامو رنگ میکردم به خودم میرسیدم لباس میخریدم سریع چمدون جمع میکردم تو دلم از خوشحالی غوغا بود الان هیییییچی ذوق ندارم نمیدونم برم یانه سرده حوصله سرما ندارم انگار بدنمو کوبیدن میدونم با مسافرت هم خوب نمیشم کاش دست از سرم برمیداشت اینقدر تکرار نمیکرد که بریم عه حوصله ندارم 😞